×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

doosty (armany,mosalman...)

mekham ba yek nafar ba den degary dost sham

× m
×

آدرس وبلاگ من

yoosef.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/matek

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

...رفته بودی

 
رفته بودی
بی صدا
تا که صدای دور شدن قدم هایت را نشنوم
رفته بودی و من در انتظارت می سوختم
شمعی بودم
که می سوخت از دور شدن پروانه اش
می سوختم همچو شمع
ولی نه؛ شمع نبودم
چرا که پروانه ام هیچ وقت دورم نگشت
 
رفته بودی
بی صدا
تا که دست تکان ندهم در بدرقه کردنت
تو که نمی دانی
من از دور شدنت نه که دست بلکه دل تکان می دهم پشت سرت
 
رفته بودی
نمی دانستم
نمی دانم باور بی باورم بود یا تلقین خوشبینم
که می گفت هستی
و نرفتی
 
رفته بودی
بدون خداحافظی
نمی دانم
خداحافظی نگفتنت از چه رو بود
نمی دانم وقت رفتن چرا نسپردی مرا دست خدایم
مانده ام که مرا فراموش کردی یا خدایم
رفته بودی
بدون گفتن حرفی، گله ای، شکایتی
رفته بودی
بی صدا
و مانده بودم تنها
در انتظار تو
انتظارم به سر آمد
دست به گریبان حافظ شدم
صبر آمد و دوباره صبرو انتظار
انگار امید حافظ ناامید نشده بود که گفت صبر کن صبر
  دیگر صبری برایم نمانده بود
حاجتم را از خدا خواستم
خدا دیگر ناامیدم نکرد
 
رفته بودی
ولی من تصمیم آخر را گرفتم
توکل بر خدا کردم
و خداحافظی را نه با گریه با خون دل سردادم
 
رفته بودی
آسمان نیز با زمین قهر کرده بود
باد می آمد
بادی سرد
گل ها و درختان حیاط نیز بر خود لریزدند از این همه سردی
 
رفته بودی
آسمان خواست خبر دهد
ولی من که آسمان را نمی دیدم
سوی نگاهم روی زمین جا مانده بود
 
رفته بودی
باد می آمد
آسمان را ابر گرفته بود
باران را می خواستم تا که با من بگرید
باران را می خواستم تا که همراهم شود در گریستن
ولی گفتم
نیا باران
زمین جای قشنگی نیست
من از جنس زمینم
خوب می دانم که گل در عقد زنبور است
اما یکطرف سودای بلبل
یکطرف پروانه را هم دوست دارد
نیا باران
زمین جای قشنگی نیست
پشیمان می شوی از آمدن
نیا باران
رفته بودی
بی خبر
خبر ندادی تا که نبودنت را سوگواری نگیرم
رفته بودی
دور شدنت را از سردی سکوتت فهمیدم
سرد بودم از سردی دل سردت
و بغض گلو گرفته ام را رها کردم
و گفتم
سوختم باران بزن
شاید تو خاموشم کنی
شاید سوزش این زخم ها را تو کم کنی
آه باران
سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
 
رفته بودی
ابر نیز تاب نیاورد رفتنت را
همراهم شد در جدایی
همپایم شد در فراق
هم صدایم شد در باریدن
 
رفته بودی
باورم دارد باور می کند رفتنت را
رفته بودی
خداحافظ بی وفا دلبر  
Sleepy
شنبه 1 مرداد 1390 - 6:05:38 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

11779 بازدید

11 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

18 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements